يار را آگه كنيد
باز چون پروانه شد آن يار را آگه كنيد
شعله ميخواهد كه تا صبح سحر ،
گرد او مستانه چرخد ، يار را آگه كنيد
گرچه خواهد سوخت اين پروانه ام بر گرد شمع
دوست دارد سوختن را ، بي دلان: دلدار را آگه كنيد
اين دل پروانه ام مي خواست ترك ساغر و شاهد كند
باز شوق شعله و معشوق مانع شد،
هَـــــــــوار ،
آن يار را آگه كنيد.
* دل در وجود انسـان به مثال عرش رحمن اسـت. عرش قلب ، اکبر اسـت در عالم کبیر و دل قلب ،اصغر اسـت در عالم صغیر ـ و دل را صورتی اسـت و حقیقتی؛ صورتش آن پارۀ گوشـت صنوبریسـت که در جانب ایسـر بدن واقع شـده و حقیقت قلب لطیفۀ ربانی اسـت ـ حقیقت دل لطافت محض و صورت آن کثافت محض اسـت و میان کثیف مطلق و لطیف مطلق هیچ مناسـبتی نباشـد(عوارف المعارف شیخ شهاب الدین سهروردی)
*مکن در جسـم و جان منزل که این دونسـت و آن والا قدم زین هر دو بیرون نه، نه این جا باش و نی آنجا (سنايي)