قبل نوشت: در اين پست به گوشهء كوچكي از  كتاب انسان از منظري ديگر به قلم استاد طاهري اشاره شده است ، تا که قبول افتد و چه در نظر آيد.

عرفان كيهاني(حلقه)

 سلسله مـــوي دوســت حلقـه دام بلاســت

                            هر كه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
(سعدي)
  
   عرفان‌كيهاني(حلقه)، نگرشي است عرفاني كه با چارچوب عرفان اين مرز و بوم مطابقت دارد. اساس ايـن عـرفان بر اتـصال بـه حلقه‌هـاي متعدد «شبكه‌ي شعور كيهاني» استوار است و همه‌ي مسير سير وسلوك آن، از طريق اتصال به اين حلقه‌ها صورت مي‌گيرد. فيض الهي به‌صورت‌هاي مختلف در حلقه‌هاي گوناگون جاري بوده كه در واقع همان حلقه‌هاي رحمت‌عام الهي است كه مي‌تواند مورد بهره‌برداري عملي قرار گيرد. از آن‌جا كه اتصال نمي‌تواند بر اساس تكنيك و فن و روش حاصل شود؛ لذا در اين شاخه نيز هيچ‌گونه فن و روش، تكنيك و... وجود نداشته و در آن توان‌هاي فردي هيچ جايگاهي ندارد.
محورهاي اصلي عرفان كيهاني(حلقه) عبارت است از:
 - آشنايي نظري و عملي با رحمت‌عام و خاص الهي و حلقه‌هاي متعدد آن.
 - اتصال به شبكه‌ي مثبت(شبـكه‌ي‌شعـور‌كــيهانــي) و اجـتناب از شبكه‌ي منفي.
 -شاهدي و نظاره‌گري (تسليم).
- شناخت «مِن دُون الله» و اجتناب از آن.
 - شناخت«عرفان كمال و عرفان قدرت»وحركت به سمت عرفان‌كمال و اجتناب از عرفان قدرت.
 - شناخت «دانش كمال» به‌عنوان تنها بخشي از داشته‌هاي انسان كه قابل انتقال به زندگي بعدي است.
 - توجه كامل به معرفت مراسم و مناسك، به‌جاي اكتفا به تشريفات و ظاهر آن‌ها.
 - توجه بهاشتياق، كه پول رايج دنياي كمال بوده و در اين وادي مشتاق‌ترين‌ها، همانا ثروتمندترين‌ها هستند و همه‌چيز در اين وادي، مزد اشتياق است.
 - توجه كامل به اختيار انسان كه تعيين‌كننده‌ي كمال و كيفيت حركت اوست.
عرفان حلقه
    عرفان حلقهمباحث عرفاني را مورد بررسي نظري و عملي قرار مي‌دهد؛ و از آن‌جا كه انسان شمول است همه‌ي انسان‌ها صرف‌نظر از نژاد، مليت، دين، مذهب و عقايد شخصي مي‌توانند جنبه‌ي نظري آن را پذيرفته و جنبه‌ي عملي آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند.
·     اصل: هدف از اين شاخه عرفاني كمك به انسان در راه رسيدن به كمال و تعالي است، حركتي از عالم كثرت به عالم وحدت. در اين راستا همة تلاش‌ها براي نزديك شدن انسان‌ها به يكديگر صورت گرفته و از هرعاملي كه باعث جدايي و ايجاد تفرقه بين آن‌ها مي‌‌شود، اجتناب به‌عمل مي‌آيد.
رحمت‌عام الهي
عشق، يكسان ناز درويش و توانگر مي‌كشد           اين ترازو، سنگ و گوهر را برابر مي‌كشــد
(صائب تبريزي)
   خداوند توجة‌ ويژه‌اي به انسان، مبذول داشته و نسبت به او، با رحمت تمام برخورد كرده است كه از عشق ناشي شده است.
رحمت‌عام شامل همه انسان‌ها مي‌شود و انسان در اين مورد، حق انتخاب داشته و مي‌تواند از آن استفاده نموده و يا اجتناب نمايد و براي برخوردار شدن از آن هيچ اجباري ندارد؛ سفره‌اي است كه هر روز گسترده است، تا چه كسي به سوي آن دست برده، لقمه‌اي را بردارد.
هرسحرگه كيمياي سرخ رويي مي‌زند          آفتــاب رحمـت‌عـام تـو بـر ديـوارها
(صائب تبريزي)
    به‌طور كلي، همه‌ي انسان‌ها صرف‌نظر از نژاد، مليــت، جنسيــت، ســن و سال، سواد و معلومات، استعداد و لياقت‌هاي فردي، دين و مذهب، گناهكاري و بي‌گناهي، پاكي وناپاكي و.. مي‌توانند از رحمت‌عام الهي برخوردار شوند.
خار و گُل، در پله‌ي ميزان تردستان يكي است           چـون كنم قطـع اميد، از رحمت‌عام بهار
(صائب تبريزي)
    فيض و رحمت الهي در انحصار هيچ گروه خاصي نيست. افراد و گروه‌ها فقط مي‌توانند معرف باشند، تا اشخاصي كه خود را از پرتو اين نور نجات بخش مخفي كرده‌اند، در معرض آن قرار بگيرند؛ به‌عبارت ديگر نحوه‌ي در معرض قرار گرفتن را به آن‌ها انتقال داده و از آن‌چه را كه روزي آسماني دارند، مانند روزي زميني خود، به ديگران انفاق كنند  (مِما رَزَقناهُم ينفِقوُن) و از اتصال خود براي آن‌ها نيز ايجاد اتصال كنند. در اين مورد همه‌ي اديان و مذاهب اتفاق نظر داشته و چكيده‌ي همه‌ي گفته‌ها و نويدهاي الهي، با رحمانيت شروع شده و با آن خاتمه مي‌يابد و از هر دري كه وارد شويم، با رحمانيت او روبه‌رو هستيم.
   اگر از زاويه‌ي ديگري به رحمانيت عام الهي نگاه كنيم، به اين نكته برمي‌خوريم كه انسان ممكن است خطاب به خداوند بگويد:
من بنده‌ي عاصي‌ام، رضاي تو كجاست          تاريك دلم، نور و صفــاي تو كجاست
ما را تو بهشت، اَر به طاعــت بخـشي         اين بيع بود، لطف و عطـاي تو كجاست
(ابوسعيد ابوالخير)
    خداوند جواب انسان را از قبل آماده كرده و تدارك هديه‌اي جدا از مزد و پاداش اعمال، براي او در نظر گرفته است تا نشان‌دهنده‌ي لطف وعطاي او باشد و با اين طريق، هيچ جاي كمبودي براي انسان باقي نگذاشته است.
لطف الهـي، بكنـد كــار خويــش                  مژده‌ي رحمت، برساند سروش
(حافظ)
     و بدين‌گونه هر انساني كه بخواهد، مي‌تواند خود را در زير چتر رحمانيت پروردگار قرار داده و از آن بهره‌مند شود. اين باراني است كه بر سر همه مي‌بارد، خورشيدي است كه بر همه مي‌تابد و نمي‌پرسد كه چه كسي نور مرا دريافت مي‌كند، آيا گناهكار است و يا بي‌گناه؟ آگاه است و يا ناآگاه؟ پاك است و يا ناپاك؟ و...؛ براي خداوند، همه‌ي انسان‌ها از آن جهت كه محتاج رحمانيت اويند، در يك سطح مي‌باشند.
 
بيا كه دوش به مستي، سروش عالم غيب        نويد داد كه عام است فيـض رحمــت او
(حافظ)
    اما اگر انسان از اين بارش شكوفا نمي‌شود، به اين علت است كه يا خود را در معرض اين پرتو محبت‌آميز قرار نداده و يا درحال غفلت به سر مي‌برد.
پرتو خورشيـد عشـق بر همه اُفتد، وليك         سنگ به يك نوع نيست، تا همه گوهر شود
(سعدي)
    موج رحمانيت الهي، راهگشاي مؤثري براي هدايت گمراهان است؛ زيرا وسيله‌ي ارزشمندي براي آشنايي و اثبات وجود صاحب آن، يعني خداوند است و فرد هوشمند با برخورد به نشانه‌هاي آن، در حقيقت به نشانه‌هاي «هدايت» برخورد كرده است. فراموش نكنيم كه عيسي‌مسيح(ع) گمراهان بد‌نام را در اولويت برخورداري از رحمانيت الهي قرار مي‌داد و اطراف او باج گيرها، بدكاره‌ها و بد‌نام‌ها، اجتماع كرده و در كنار او راه هدايت را يافته بودند. رسول‌بزرگ او نيز، پولس شكنجه‌گر بود؛ كه از شكنجه‌گري كه تبديل به پولس رسول گشت و اين تحولات براي آن‌ها فقط به واسطه‌ي قرار گرفتن در حلقه‌ي عام رحمانيت الهي، توسط عيسي‌مسيح(ع)، به وقوع پيوست. در واقع، در معرض رحمانيت عام قرارگرفتن؛ يعني برقراري امكان آشنايي عملي و آشتي با خدا.
مطلب ديگر اين‌كه، تشنه به آب نياز دارد نه سيراب و اين گمراه است كه به هدايت و رحمانيت او نيازمند است. كسي كه به نور رسيده است، ديگر محتاج امداد هدايتي هيچ‌كسي نخواهد بود.
آب رحـمــت، بـر آن زميـن بــارد            كــه در آن خــاك، تـشنـگان دارد
(اوحديمراغهاي)
...
 بعد نوشت:
براي مطالعه كامل كتاب و آشنايي بيشتر به اين سايت مراجعه فرماييد
باشد تا شما نيز در حلقه قرار گيريد.