و خدا یعنی عشق
(مشت میکوبم بر در پنجه میسایم بر پنجره ها...)
و من ایمان دارم که خدا هست هنوز ،و در آن گنبد مینایِ بلند
و در آن شاخه ء گل ، و در آن عمقِ نگاه ِ دو نفر و درونِ ضربانِ دلِ من
همه جا هست هنوز ، چه تفاوت دارد چه زمان و چه مکانی هستیم؟
عشق اینجاست هنوز و من ایمان دارم که خدا یعنی عشق
تو اگر میدانستی که خدا یعنی عشق
که خدا یعنی نفس ِ سبز ِ گیاه
نه هراس و وحشت نه بهشت و دوزخ
باز هم مشت به در پنجه بر پنجره میساییدی؟
راحله
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۵:۵۰ ب.ظ توسط راحله
|