برايت آرزو مي كنم
اول از همه برایت آرزو میکنم که عاشق شوی. اگر هستی، کسی به تو هم عشق بورزد. اگر اینگونه نیست، تنهایی ات کوتاه باشد و پس از آن تنهایی، نفرت از کسی پیدا مکنی. آرزومندم اینطور نشود، اما اگر شد، بفهمی چگونه دور از نا امیدی زندگی کنی.
- برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار. برخی نامرد و برخی مرد. که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.
- برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی. نه کم و نه زیاد. درست به اندازه. تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند و اینکه دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد که تا زیاده به خود غره نشوی
.
-آرزومندم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری. در لحظات سخت، وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است، همین مفید بودن کافیست تا تورا سرپا نگاه دارد
.
- آرزومندم صبور باشی، البته نه با آنهایی که اشتباهات کوچک میکنند، چون این کار درستی نیست. بلکه با کسانی صبور باشی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند و با کاربرد درست صبرت برای دیگران نمونه شوی.
- امیدوارم اگر جوان هستی، خیلی زود پخته نشوی. و اگر رسیده ای، به جوان نما بودن اصرار نورزی. اگر پیری تسلیم نا امیدی نشوی. چراکه هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد.
- امیدوارم سگی را نوازش دهی، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی، وقتی آواز سحرگاییش را سر میدهد. چراکه بدین طریق احساس زیبایی خواهی یافت آنهم به رایگان.
- امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی. هر چند خرد بوده باشد و با روییدنش همراه شوی، تا دریابی که چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
- امیدوارم که پول داشته باشی، زیرا در عمل به آن نیازمندی. وسالی یکبار پولت را جلویت بگذاری و بگویی: "این مال من است". فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!
- ودر پایان اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی. و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی. که اگر فردا خسته باشید یا پس فردا شادمان، باز هم از عشق حرف برانید تا ازنو بی آغازید.
ویکتور هوگو